اتفاقاتی که چندلر پشت سر گذاشت؛ از از طلاق والدین و تصادف تا اعتیاد و افسردگی
تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۹۲۵۵۵
آفتابنیوز :
هشدار! ممکن است چند خط ابتدایی این مطلب موضوعاتی از سریال «فرندز» را برملا سازد.
جویی، اونا میدونن؟ جویی، اونا میدونن که ما میدونیم؟؛ جویی، اونا میدونن که ما میدونیم که اونا میدونن؟ این جملات در گام اول بسیار بی معنی است، اما برای طرفداران سریال «فرندز» معنی متفاوتی دارد، لحظه برملا شدن دوستی مونیکا و چندلر و تعجب دوستانش.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سریال را دیدیم و از جوکهای چندلر خندیدیم، چندلری که در حالی که با خندههایش این سریال با ۲۰ میلیون نفر بیننده را رونق میبخشید، روزی ۵۵ تا قرص مسکن میخورد و تمام دوران فیلمبرداری سریال هر شب اضطراب شدید داشت و این وضعیت متیو پری یا همان چندلر را به جایی رسانده بود که خودش نعریف میکرد وقتی سریال تمام شده هیچ حسی نداشته و نمیتوانسته تشخیص دهد بخاطر مواد افیونی بوده یا اینکه از دورن مرده بود.
متیو پری در دنیای خارج از سریال تنها نفری بود که در میان دوستان بعد از تصادف شدید با جت اسکی در سال ۱۹۹۷ دچار اعتیاد به مواد مخدر و الکل شد و هیچگاه هم از این درد رهایی پیدا نکرد. او که بعد از ظهر دیروز در آمریکا و در ۵۴ سالگی از دنیا رفت با آنکه چندلر بینگ و همه خصوصیاتش را در تجربهزیسته ما از زندگی قرار داد، اما خود در سالهای بعد از «فرندز» اسیر واقعیت تلخ جهان شهرت و اتفاقات اطراف آن بود.
خانواده و زندگی شخصی متیوپری
متیو لنگفورد پری در ۱۹ اوت ۱۹۶۹ در ویلیامستون، ماساچوست به دنیا آمد. مادر او، سوزان ماری، یک روزنامه نگار کانادایی بود. پدرش، جان بنت پری، بازیگر آمریکایی و مدل سابق بود که برای سریال پلیسی ۲۴۰-رابرت ۱۹۷۱-۱۹۸۱ ABC شناخته شد. (بنت نقش پدر دوست پسر آنیستون را در قسمتی از سریال Friends در سال ۱۹۹۸ بازی کرد)
متیوپری سالهای نوجوانیاش، تنیس بازی حرفهای بود و دریک گفتگو با Men’s Health درباره تنیسش اینطور گفت: «من یک تنیسبازحرفهای دراتاوای کانادا بودم و زمانی که ۱۳ سال داشتم رتبه ملی کسب کردم. سپس در ۱۵ سالگی به لسآنجلس نقل مکان کردم و همه در لس آنجلس استعداد مرا از بین بردند. من در کانادا تنیس باز حرفهای بودم، اما در لس آنجلس دیگر اینطور نبودم. وقتیکه متوجه شدم دیگر نمیتوانم برای امرار معاش تنیس بازی کنم، بنابراین سراغ بازیگری رفتم.»
متیوپری در سال ۱۹۷۹ برای اولین بارهمراه پدرش در قسمتی از سریال ۲۴۰-Robert وارد تلویزیون شد؛ اما ورود متیوپری و دریافت نقش چندلر برای او در سن ۲۴ سالگی اش بود وقتی که مانند همبازیهای دیگرش؛ جنیفر آنیستون، کورتنی کاکس، لیزا کودرو، مت لبلانک و دیوید شویمر، نسبتاً ناشناخته بود و شهت چندانی نداشت. همه بازیگران سریال فرندز با بازی در این سریال به شهرت بینظیری در سطح جهانی دست پیدا کردند که تا پیش از آن تجربه نکرده بودند.
فرندز داستان زندگی و عشق شش جوان نیویورکی است که با همدلی یکدیگر سعی میکنند خودشان را پیدا کنند. این شش نفر همیشه در کنار یکدیگر ماندند، این رفاقت پایدار چیزی بود که در تمام پایین و بالاهای داستان این سریال اتفاق افتاد و ثابت ماند. «فرندز» به طور متوسط ۲۵ میلیون بیننده برای هر قسمت جدید جذب این سریال میکرد که در نوع خودش واقعا بینظیر بود. در طول سالهای پخش ۱۰ فصل این سریال، در بین ۱۰ برنامه پربیننده برتر قرار داشت. با این که برادران وارنر، آخرین قسمت سریال «فرندز» را در سال ۲۰۰۴ پخش کرد، اما برای بیست و چند سال درهمه رتبهبندیهای جهانی، جایگاه ویژهای داشت.
متیو پری در سال ۲۰۱۹ در اثر مصرف مواد مخدر روده اش دچار وخامت روده شد و به مدت دو هفته در کما بود تا حدی که پزشکان به خانوادهاش گفته بودند که فقط دو درصد احتمال برگشتش به زندگی وجود دارد. متیو خاطرات تلخ آن سالها و تمام فراز و فرودهای زندگیاش را از کودکی تا دوران شهرتش در فرندز و روزهای سختی که در زندگی گذرانده بود را در کتاب خاطراتش نوشته است. کتاب «فرندز و دوستان و عاشقان» کتاب متیو پری است که خودش آن را به صوت هم درآورد.
او در کتاب خاطراتش که سال گذشته منتشر شد، اعتراف میکند که اگرچه فرندز به اوج محبوبیت رسید، اما او این توانایی را نداشت که آن را تماشا کند، زیرا دوران اعتیاد و سختیهایی که گذراند را به یاد میآورد: «من سریال را آن دوران تماشا نکردم و هنوز هم تماشا نکردهام، زیرا سرگرم نوشیدن، قرص خوردن و مصرف کوکائین بودم. میتوانستم فصل به فصل بگویم که [از نظر ظاهری]چگونه به نظر میرسم. به همین دلیل نمیخواهم آن را تماشا کنم».
اعتیاد پری پس از یک حادثهی جتاسکی در سال ۱۹۹۷ آغاز شد، او در آن برهه به قرص ویکودین اعتیاد پیدا کرد و یک دورهی بازپروری ۲۸ روزه را گذراند. تماشاگران ریزبین سریال فرندز به یاد میآورند که وزن متیو پری از این دوران به بعد، چند بار افزایش و کاهش داشت. حضور پری در مهمانیهای مختلف و مصرف مواد روانگردان مختلف باعث شد تا وزن او به ۶۶ کیلوگرم کاهش پیدا کند (سبک زندگی نادرست، او را به التهاب پانکراس مبتلا کرد). او فوریه ۲۰۰۱ برای اعتیاد به ویکودین، متادون، آمفتامین و الکل بار دیگر در یک مرکز بازپروری بستری شد. پری بعدها گفت که حدودا ۹ میلیون دلار برای بهبودی خود هزینه کرده است. او همچنین اعتراف کرد که به دلیل اعتیاد، نزدیک به سه سال از دوران حضورش در فرندز را به یاد نمیآورد (فصل سه الی شش).
پری همچنین به یاد میآورد که شهرت ناشی از فرندز و ورود به دنیای ستارگان مشهور باعث شد تا احساس تنهایی شدیدی داشته باشد: «در آتش پرجنبوجوشِ شهرت بودم. ما شش نفر همیشه همهجا بودیم. از نگاه دیگران، اینگونه به نظر میرسد که من همهچیز داشتم. اما در حقیقت [آن روزها]دورهی انزوای من بود، زیرا از اعتیاد به الکل رنج میبردم. من پیش از فرندز هم مشکل داشتم، اما این بیماری در گذر زمان بدتر میشود. من از اول اهل مهمانی نبودم، از آن دائمالخمرهای دستوپاچلفتی و حواسپرت هم نبودم».
پری سال ۲۰۱۳، در مصاحبه با مجلهی پیپل گفت که نمیتواند مشکلاتش را پنهان کند: «نمیتوانستم متوقف شوم. در نهایت اوضاع به حدی خراب شد که نمیتوانستم چیزی را پنهان کنم و دیگر همه حقیقت را میدانستند». پری همچنین میگوید که هرگز در هنگام فیلمبرداری فیلمها و سریالها چیزی مصرف نکرده است: «من هنگام کار حالت طبیعی داشتم، اما اغلب به شکل دردناکی خمار بودم».
اعتیاد، زندگی عاشقانهی او را هم همواره تحتتاثیر قرار میداد. او سال ۱۹۹۵ با یاسمین بلیث، بین سالهای ۱۹۹۵ الی ۱۹۹۶ با جولیا رابرتز و میان سالهای ۲۰۰۶ الی ۲۰۱۲ با لیزی کاپلان در رابطه بود. نوامبر ۲۰۲۰، با مالی هورویتز نامزد کرد، اما این رابطه هم چندان دوام نیاورد و سال ۲۰۲۱ به پایان رسید. با اینکه دلایل رسمی این جداییها مشخص نیست، اما طبق شایعات، اعتیاد پری منجر به پایان این روابط عاشقانه شد.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: سریال متیو پری متیو پری سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۹۲۵۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق بهخاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.
به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
منبع: روزنامه ایران